زندگی کن

کفشاتو در آر، بدو رو چمنها ، بزار پاهات خیسی چمنها رو حس کنه

برو یه آبی به صورتت بزن ... خودتو خلاص کن از این همه آرایش

بعضی وقتها ... فقط بعضی وقتها واسه خودت زندگی کن

یه درخت تنها

خیلی جاها یه درخت تنهایی سبز شده

مامان همیشه میگه این تک درختهای تنهارو خیلی دوست دارم

به نظر شما معنیه خاصی میده ؟؟

اینکه می شه تنهایی زندگی کرد

اینکه می شه همیشه خوب بود وقتی بقیه نیستند یا این فقط یه برداشت از روی رنگ هاست

یا فقط تنوع خدا تو آفرینش

یا اینکه هیچ معنی نمی ده

ولی در هر صورت فکر می کنم همه این تناقض رو دوست داشته باشن

شمارش معکوس؟؟

یه مینی بوس خیلی قدیمی
یه پیرمرد که فکر کنم تو دلش حداقل حسابی داره به این آفتاب فحش می ده
یه چیزی تو مایه های ضبط هم هست
یه تقویم که از یه تاکسی سرویس تو خیابونه ستارخان گرفته
ولی این ها همه خیلی عجیب نیست
عجیب اینه که توی تقویمش روزهارو خط زده ... از اول اردیبهشت تا امروز که 21 اردیبهشته
منتظر چیه ؟؟
.
.
.
اگه این مرد پشت سریه یه لحظه چشمش رو از رو من بر می داشت، می تونستم ازش یه عکس بگیرم که بهتر تصورش کنید